جدول جو
جدول جو

معنی چشمه جانان - جستجوی لغت در جدول جو

چشمه جانان
(چَ مَ یِ)
بقراری که مؤلف کتاب ’محاسن اصفهان’ نوشته است نام سرچشمه ای است که جوی ’زرین رود’ از آن جاریست: ’... و برین عرصه (اصفهان) قریب هشتصد پاره دیه و مزرعه که بحقیقت هر دیهی شهری معتبر و هر مزرعه از دیهی بزرگتر، با کثرت اصناف اهالی و سکان معمور و قائم، مشرب بعضی از آن نواحی و رساتیق از جوی ’زرین رود’ است که جاری میشود از منبع که آن را ’چشمۀ جانان’ میگویند تا مفیض که رو بدشت سفلی است برطول پنجاه فرسنگ زمینی اندک مسافت کم فرسنگ مغرس اشجار گوناگون و منبت ریاحین رنگارنگ’. (از کتاب ترجمه محاسن اصفهان ص 47)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

چشمۀ باران از مزارع چولاتی از بلوکات مشهد مقدس است، (مرآت البلدان ج 4 ص 231)، بمجاز، گریان، اشکبار:
تا بخرمن برسد کشت امیدی که تراست
چارۀ کار بجز دیدۀ بارانی نیست،
سعدی
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
مؤلف مرآت البلدان نویسد: ’از مزارع چولائی از بلوکات مشهد مقدس است’. (از مرآت البلدان ج 4 ص 231)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
نام محلی است که بنا بنوشتۀ مؤلف مجالس النفائس، بابا عبدالله که مردی قلندر و جماعت کش بوده و مردم به او ارادتی تمام داشته اند، منسوب بدان محل است’. (از مجالس النفائس ص 144)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ)
نام محلی است از دهستان ماهیدشت بالا بخش مرکز شهرستان کرمانشاهان که در 40 هزارگزی جنوب خاوری کرمانشاه و 6 هزارگزی سراب فیروزآباد واقع است. دامنه و سردسیر است و 105 تن سکنه دارد. آبش از چشمه و چاه. محصولش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است اهالی این آبادی چادرنشین هستند و زمستان بگرمسیر میروند و این آبادی یکی از نقاط خوش آب و هوای ماهیدشت علیا محسوب میشود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ زَ)
دهی است از بخش قلعه زراس شهرستان اهواز که در 18 هزارگزی شمال خاوری قلعه زراس، کنار راه مالرو بابازاهد به قلعه دلی واقع است. جلگه و گرمسیر است و 55 تن سکنه دارد. آبش از چاه و قنات. محصولش غلات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ کُ)
دهی است از دهستان تسوج بخش شبستر شهرستان تبریز که در 45 هزارگزی شمال باختری شبستر و 2 هزارگزی شوسۀ صوفیان بسلماس واقع است. جلگه و معتدل است و 596 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش غلات و حبوبات، شغل اهالی زراعت و گله داری، و راهش ارابه رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا